" بن بست - یادداتهایی برای هیچ کس - "

چرا چشم هایت را تعارف ام می کنی
وقتی می دانی
میهمانی ما
تمام شده است؟
*
دست هایت را داس کن
که عشق پیچک خسته ایست
که برتن های مجسمه های سرد
خمیازه می کشد.
1 Comments:
Anonymous شفق said...
دوستش داشتم
تقاضای به جایی است