تعارض
با بی خوابی- هم اکنون – در میکده ای مشرف به سرتا سر جهان
خیره به خاطرات - که چون تیزی تارک خیزران جان شیفته ام را می دَرَد- نشسته ام و به " ما " فکر می کنم
به "ما" هائی که چطور این قدر دور بوده اند و چقدر این چنین نزدیک....
جائی که یخ پاره ها به جای ایستادن در آب خرد می شوند و شکوفه ها نمی رقصند در پایان فصل سرد....
جائی که ستارگان آسمان "ما" دقیقاً ستارگان آسمان " ما" های دیگر بوده اند... هستند...
نمی دانم کجا بودیم "ما"
"ما" زمانی مثل بلور درخشان آمد و بعد مثل برف در حال ذوب شدن رفت
بعد "ما" رویمان را بر گرداندیم و به صداها گوش سپردیم....
با بی خوابی- تا صبح- در تختی به تنگی سلول انفرادی
با پلک هائی که سر آشتی ندارند تا سپیده ی صبح تن مان را در آغوش می کشیم و لالائی برایش می خوانیم و هر تکه مان یواشکی هنوز به "ما" فکر می کند..
جوانی "ما" در پوشش کلمات و واژه ها شکل گرفت و به اشباح سرگردانی بدل شد که هنوز لا مکانی را برای انطباق آن همه فریم های پی در پی و روی هم افتاده تجربه نکرده بود
این بود دانشگاه "ما" ، که نشد شاید از آن تمام شده بیرون بیائیم
سالها طولانی یا سریع به هر شکل گذشتند و "ما" سر یک میز نشستیم . به پرهای پرپر به دستهای کوچک دخترک مو سیاه آن روزها خندیدیم و به چشمهای درشت تر از درشت مرد این روزها که دیگر نشانی از سرزنش ندارند چشم دوختیم.
نگاهمان را روی پوست تیره ی تکه ای از "ما" که بیش از "ما" می شنید سُر دادیم
دزدانه و گاهی بی تردید به چشمهای "ما" به وقت زبان گشودن نگاه کردیم..
خندیدیم.. یکی از "ما" به گمان ام آلرژی بهاره اش آمده بود و بقیه "ما" فکر می کردند اشک می ریزد!!
یازده بار یازدهِ یازده آمد و رفت و این " ما" بزرگ شد... مرد شد... تلخ شد... خنده شد... اشک شد.... عطر خوش زن شد...
حالا نه یازدهِ یازده است و نه بیست و شش دوازده
امشب چهلم بهار است... تاریخ برای پاره ای از "ما" دیگر روز به ماه و ماه به سال نیست . چه فرقی می کند؟ به هر حال این "ما" هنوز هست! و حالا طعم چای را جرعه جرعه ...جرعه جرعه ... در شرمی مستور تجربه می کند.
آسمان خبر از بازی گرگ و میش می دهد... یعنی سلام امروز!
و هر تکه از "ما" اگر فکر نمی کند خواب می بیند!!
چه قصه ی عجیبیست قصه ی برخورد! در دنیائی که همه به هم تنه می زنند و بی که نگاه کنند می گذرند...
چهلم/بهار/هشتادوهشت
تهران
هوای گرگ و میش یعنی تردید آسمون به آفتاب
ارادت مند: ما