تباین
بیشتر وقتها می توان از گریه یک مرد وقوع چیزی شبیه فاجعه را فهمید. دلیل اش سادگیِ بخشودنیِ این جنس قویست!
اما از گریه یک زن نمی شود چیزی را حدس زد.
وقتی زنی می خندد ...وقتی که سکوت می کند ...وقتی خیره می شود ...وقتی می خوابد با مردی که نمی خواهد . ..
وقتی که ساعتها پشت میز کار، قرنیه چشمهای خسته اش خشک می شوند به صفحه مانیتور...وقتی در دنیای مجازی به وجود شکلی دیگر از کسی پی می برد و پرده ها در چشمهای خشکسال اش فرو می افتند...
وقتی... وقتی ... و خیلی وقتهای دیگر.. نمی توان از نگاه خیره در مسیر سرابی که در انتهای جاده می بیند به چیزی پی برد.
زن را مکاشفه ای باید.
بی شک اگر آدمی به اکتشاف نه، که به مکاشفه بیندیشد
و حوا را چنان که بوده به خاطر آوَرَد!
مانا
این دنیای مجازی همونی که تو دل آدمها در دنیای مثلا واقعیه
درونیاتشون رو پس بی هویتی شون می ریزن بیرون
اما بیرونیات آدمها همون دنیای واقعی است
مانا ی دوست داشتنی من
تو خود کشف یک مکاشفه ای
:ییییییییییییی
درونیات زشتشون رو نشون میدن مانا
اصل اصل وجودشون رو
در پشت بی نامی قایم می کنن
چون جرات ندارن
تا دلت بخواد مریض ریخته تو نت
moderate کن