در من دیوی هست که با هر طپش قلب ام برای گریز، فریاد می زند و طوفانی که یادها را می برد و نام ها را می تاراند و حقیقتی که می گوید: آی زن گذر کرده از تاراج تابستان! عشق تنها زمزمه می کند ولی درد همیشه نعره می کشد.
گاهی در
مسیرتقدیر به کسانی بر می خوری که هرگز از وجودشان آگاه
نبوده ای! بعضی از همین آدمها چطور تمام زندگی ات را زیر و
رو می کنند و تو خیلی چیزها را از درون آنها بیرون می کشی
و خودت را کشف می کنی ساده است اما فکرش را که می کنی می
بینی چطور همه چیزتوی این دنیای غیر حقیقی بهم پبوند خورده
است
:p
و عشق زمزمه می کند اما گوشها تیز اند
من گفتم هاي خزان خيرهسر خواهش!
خمارم
هواي باران دارم.
تگرگي و ...
لينك شدي ماناي عزيز.