دنیا
سیب نارسی که سرش به دوار می افتذ
بس که چرخ می زند مدام در سکوت بی انتهای کیهان
و بهار
بی که باخبر شوی می گذرد آرام و خاموش ازت
ازم....از ما...
وتو
نام تمام زنان دیار مرا فراموش می کنی
با سرگیجه ای
که بوی تهوعی ترش در پس اش پنهان است
چونان آرام آبی دریای ریاکار
پیش از غوغای خاکستری طوفان....
خوشحالام كه چيزی سرانجام تراوش كرد از كلهت
خوشگل بود
Tell me why?
M.H.
از نظر من شما و امثال شما فوق العاده بی استعداد هستید و فقط با سرهم کردن چهار تا کلمه فکر می کنید شعر نو گفتید. بهتره بری دنبال یه کار دیگه مثل خیاطی یا گلدوزی شاید اونجا موفق شدی. عرصه شعر و ادبیات جای هر بی استعدادی نیست
این آیدی من توی یاهوهست
crazy_diamond2500