نوستالژي بهاري
مثل بنفشه ها شده ام
- يعني كبود-
گفتن ندارد
كجاي هفت سالگي قرقره ي بادبادك ام گم شد كه گسي زردآلو ي نارس، طعم اش هنوز توي دهانم هست؟
مثل نرگسها شده ام
- يعني زرد-
شنيدن ندارد
كجاي تن پياده رو ها ول كردي دست ام را كه از هراس سايه ي آدمها و درختها و تير هاي چراغ قالب ام تهي شد و گونه هام تر؟
كور شده ام ....تو نمي ميري.... من نمي خوابم
و هيچ چيز طعم گيلاس نمي دهد .... يا بوي سبزي لجن ته حوض خانه ي پسرعمو جان را نمي دهد
هاي كوچه هاي تنگ تبريز
هاي....باد مرا نمي برد.....
شصت و پنجم/بهار/86
قلعه ي بابك
az taabiri ke bekar bordi khosham omad hese gomgashtegi ke mikhasti ro mide.
baba koliiiiii khejalatam midi ha
bazam mamnoon be khatere lotfi ke be man dari.