«Perdono»

دوست داشتم مارگريت صدايم كني
يا مارگريتا ...با همان لهجه ي شيرين اسپانيش ات كه «ت» را مشدّد مي خواندي
مي داني؟ اسمم را قشنگ صدا مي كني
هي مي پيچي اش به آن يكي كه خودت گذاشته اي برام : ما...نا... ااا...مان...مار....تّا

مي توانستي برايم اسم بگذاري......
مي توانستي با آن صداي گيرات اسمي را كه «خودت» گذاشته اي برايم هي صدا كني... هي مست شوي... مست كني...
مي شد برويم اسپانيا... شبها توي كافه هاي بين راه شراب سي ساله نوش كنيم و شكلات ها را از جيب هم بدزديم!
يا برويم سرمان را بكنيم توي آن چاهي كه دن كيشوت از آنجا آب برداشته بود. اسمهاي هم را صدا كنيم....
يا صداي روبرتا را با هم زمزمه كنيم

بعد من از تو بپرسم پردونو يعني چي؟

مي بيني ؟ مي شد اينهمه ام را ببري....
اما عزيزم...دير شده خيلي....
حالا اسم من هرمينه است...
هرمينه....
2 Comments:
Anonymous Anonymous said...

Anonymous Anonymous said...
Good design!
http://nslpsewb.com/dvdo/vvjz.html | http://qgcmrmpa.com/vaub/drqf.html