شانزدهم شهریور ماه ۱۳۸۳
«برای دلير که خاموشی اش باور کردنی نيست»


دهانت بوی کافور مي داد
هنوز واپسين دم نبود اما
چه قناعت وار بوسه های طوفاني ام راناديده می گرفت

-هاله ای ز عود... غزل... ساز....-

بخت نامراد من
بسان حضورِ سياهِ کلاغان منفور
دستهاي تو را هم در گور بی سامان آمال مدفون کرد و گذشت
و آفتاب سوزان ظهر حتا
ز روزنِ تنگِ مرده ی خاک
حصار بی هوای بردگی ام را بر نيفروخت

-تصويری ز خاک.... زجه.... سکوت....-

با مرگ سپيد و سياهت اينک می دانم
رعشه ی انتظار در سايه ی احتضار
چونان شرجه ماری خفتن را ز ياد خواهد برد..
.....
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
Nice site!
[url=http://zlkkafkc.com/xemv/sfjb.html]My homepage[/url] | [url=http://nyrwtyms.com/gngw/mrmh.html]Cool site[/url]

Anonymous Anonymous said...

Anonymous Anonymous said...
Good design!
http://zlkkafkc.com/xemv/sfjb.html | http://obekauot.com/wcrz/qbbq.html